سلام
خوب از اول شروع كنم:
1ـ يكشنبه صبح زنگ اول: سر زنگ علوم دگمه ي مانتوي معلم علوممون باز بود ما هم يكم خنديديم و گفتيم خانوم دكمتون بازه! اونم خودش كلي خنديد و گفت ببينم من لختم؟يا نكنه شما پسريد!(البته اولش يكم زدر كرد و فكر كرد بلوزش هم رفته بالا!) بعدش هم گفت كه شما ها الان همه معلماتون خانومن دبيرستان كه بريد يه سري از معلماتون مرد مي شن اگه زيپ شلوار اونا باز باشه چي كار مي كنيد؟:))
زنگ دوم(زبان): اين معلم زبانمون خيلي قاطي داره و در ضمن خيلي هم شلختس و خلاصه هيچ كي نيست كه از اين خوشش بياد! وسطهاي زنگ بود كه نسترن (اون ته كلاس ميشينه من جلو) به من اشاره كرد كه صبا دكمه مانتوي خانوم بازه و زيرش زيپ شلئوارش هم بازه!!!خلاصه كم كم همه ي كلاس فهميدن و داشتن يواشكي مي خنديدن. معلممون هم كه نمي دونست ماجرا از چه قراره و تازه يكي از بچه ها كه رفته بود پاي تخته براي حل تمرين هيچي بلد نبود همش فحش ميداد آخه ما چي كاره بيديم خداييش خيلي ضايع بود ديگه دستاشم كرده بود توي جيباش و شكمش رو داده بود جلو خنگ خدا به فكرش هم نرسيد اين همه بچه ها مي خندند يه نگاه به خودش بندازه! حالا زنگ كه خورد ديگه هممون داشتيم از خنده مي مرديم تا اين از در كلاس پاشو گذاشت بيرون ديگه كلاس از خنده منفجر شد! اونم برگشت تو كلاس و در رو كوبيد به هم و آنچنان داد زد كه هممون داشتيم زهره ترك مي شديم .
امد نشست و گفت اگه نگيد چي شد كه اينجوري خنديديد از نمره ي قرات زبان همتون 5!!!نمره كم مي كنم!!!! حالا هيچ كدوم از بچه ها هم جرات نداشتن بهش بگن چي شده. بالاخره بعد از كلي تهديد و فحش شراره كه از پررو ترين بچه هاي كلاسه پاشد گفت ببخشيد خانوم دكمه ي مانتوتون بازه(بقيش رو نگفت) اونم باز يكم فحش داد و گفت خيلي مسخره ايد و از نمره همتون 5 نمره كم مي كنم و رفت و در رو آنچنان كوبيد كه گفتيم شيشه هاش شكست!
چند دقيقه بعد بعضي از بچه پرروها براي اينكه نمره از دست ندن گفتن بريم بهش بگيم زيپش هم باز بوده! رفتم دم دفتر و ساناز گفته كه ببخشيد خانوم ولي زيپ شلوارتون هم باز بود!حالا از بدشانسي يكي ديگه هم براي مسخره بازي به اين خيال كه خانوم نميشنوه آروم گفته شرت تون هم معلوم بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حالا ديگه خودتون بقيش رو تصور كنيد كه چي شد و تا آخر روز هم ما از همه شنيديم كه چقدر بي ادبيم و حيف زحمتي كه برامون كشيدن(همه ي كسايي كه اين حرفا رو به ما زدن خودشون هم خنديده بودن (مثلاً ما نديديم!))
راستي يه چيز جالب در حاشيه ي همون اتفاق : از اون به بعد ناظممون تا مي خواد بياد تو كلاس ما دودستي مانتوش رو مي چسبه كه يه وقت همچين بلايي سرش نياد
2ـ بابا هم اومد مي خواستم دوشنبه نرم اما اين ... زنگ زدن كه پاشو بيا! البته خوب تا ساعت 8 خوابيدم ولي بعدش رفتم. بد نگذشت! راستي من بيشتر از بقيه سوغاتي گيرم اومد!!!!!!!!!!!!!!!اونجوري كه بابا به مامان گفته بود برا صبا هيچي نخريدم چي كار كنم؟ من انتظار خيلي كم داشتم ولي به من از همشون بيشتر رسيد فقط حيف كه هيچيز هري پاتري نگرفته ولي خوب خيلي خوبه. يه تي شرت، يه بلوزگرم يه جليقه اين رو به نيت يكي ديگه آورده بود اما گفت صبا بيا ببينم اندازته؟ چون اندازم بود من صاحب شدم(دو نقطه دي)
يه كاپشن كه توش جدا ميشه و در واقع دو تاست البته اون توييش قرمزه كه اصلاً مدرسه نمي شه پوشيد! ولي روش سرمه ايه با دو تا خط قرمز و زرد.
راستي يدونه تدي هم برا من آورده(بازم دو نقطه دي) انقد خوشكله دلتون بسوزه(دو نقطه پي) خيلي جالبه كه من براي يه چيز ديگه كه ازش خواسته بودم گفته بود ديگه كوچولو نيستي اونوقت خودش برام تدي آورده! حالا بازم هست ولي اينا مهم هاش بود. با كلي شكلات و پاستيل و آبنبات! من كه اولش از بس از همه امتحان كردم ديگه داشتم از شدت شيريني مي مردم و هي ميگفتم بقيه رو بزاريد بعداً باز كنيد(چيزاي رنگي رو از هر رنگش يدونه مي خوردما!) اما گوش نمي كردن كه! فقط يكي دو تاش رو گذاشتن!
راستي امين ئوهم اين وسط خيلي سوغاتي گيرش مياد! يه تدي،(البته مال اون از مال من كوچيكتره) يه عروسك (اون بچه كچله كه كارتونش رو نشون مي ده اسمش يادم نيست ولي خيلي خوشكله)اين رو عمه فرشته براش فرستاده روش هم نوشته كه زروان خالش(عمه ميناي من ) رو به خاطر امين عاق كرده:)) آخه اين دو تا رقيب عشقي هستند!
خوب من برم بقيش رو باشه بعداً چون من بدبخت فردا امتحان علوم(اين براي من خيلي آسونه)امتحان قرآن و امتحان رياضي دارم! بگيد ما شاا...!
راستي من الان آف هستم و هرچي مي خوام وصل بشم چك پسورد مي ده. پس بدونيد كه الان سه شنبه شب ساعت 12:10 مي باشد(كودك فهيم شدم) شايد با خودم بيارم تهران يه دقيقه با كامپيوتر نيما وصل بشم پابليشش كنم چون فردا بعد از نهار مي ريم (ميايم) تهران تا جمعه ظهر و خيلي دير مي شه.
خوب من فعلاً برم بخوابم كه بتونم برا درس خوندن بيدار بشم.
باي باي