Tuesday, March 17, 2009
زردی من از تو
آتیش جلوی چشمام کش میاد، بالا می ره و تو هوا پیچ می خوره. صدا میاد همه جا.نمی تونی فرار کنی. از رو آتیش می پری شایدم یکی می پروندت. بی حسی. این صداها، این آدم های غریبه، این آتیش که گر می گیره و می رقصه و دود می کنه هیچ معنی ندارن. یکی سیم می چرخونه. فکر می کنی قشنگه! ولی حس نمی کنی. فکر می کنی خطرناکه ولی حس نمی کنی. تو این نور و سر و صدا گم می شی. بچه ها می رن باغ. صدا صدا صدا. هیچ جای فراری نیست. خودت رو گول نزن دختر اونی که تو می خوای ازش فرار کنی صدا نیست...
PsycHo: Free Template Generator
Get FireFox!
XHTML Validator