چي بگم؟ دو روز خوب بودند كه همه چيز دست به دست هم دادند تا خرابشون كنند. گاهي وقتها حالم از خودم به هم ميخوره. به خاطر كارهايي كه بايد ميكردم و نكردم و كارهايي كه نبايد ميكردم و كردم. غصهي گذشته رو نميخورم حال هم همينه و آينده هم همين خواهد بود! خيلي بده كه يه بچهي دوستداشتني كه خيلي دوسش داري از دستت عصباني باشه و بهت بگه بدجنس بيمعرفت!!!!!!! اونم به خاطر چيزي كه تقصير خودت نبوده و آخرش هم نتوني از دلش در بياري. وقتي ديدم خونه نيست كه بهش بگم ببخشيد و نازش رو بكشم خيلي خودم رو كنترل كردم كه نزنم زير گريه راستي نمره زبانم رو هم نسي گرفت. ولي از اونجايي كه آدم يه اشتباه رو تكرار نميكنه نميگم. يه راستي ديگه اينكه آبعلي نرفتم ولي سالادفصل هم نرفتم. رفتم رستگاري در هشت و بيست دقيقه. خود فيلم رو دوست داشتم ولي آخرش رو نه. ديگه همين. |
yekam bishtar begoo baba!
man ke hichi sar darnayovordam:P
3ghatrekhoon.blogspot.com
upd8 kon dige!!
zooooooooood:D