معذرت مي خوام اين موضوع عيد ديدني از بس حواسم رو پرت كرد كه يادم رفت چي مي خواستم بنويسم!
ميگما واقعاً خوشبحال جمهوري اسلامي! ديشب كه برق رفت به هركي زنگ مي زديم حالا به شوخي يا جددي با يه ترس و در عين حال اشتياقي ميگفت شايد آمريكا حمله كرده!؟
ولي من يه جورايي اصلاً از اين احساسا نداشتم البته قسمت ماجراجوم دلش مي خواست يه اتفاقي افتاده باشه(هر چي بجز حمله ي آمريكا)
ولي خيلي خوش گذشت تو تاريكي ! منم بعدش چون خسته بودم اينترنت و كامپيوتر رو كلاً تعطيل كردم و رفتم گرفتم خوابيدم!
راستي تو اين مدت امين خيلي با من دوست شده بود!بريم قزوين دلم براش تنگ ميشه:( امروز هم هيچ جا نرفتيم فقط صبح يه ساعتي بچه ها رو برديم پارك نيما كه نزديك اينجاست خيلي خلوت بود! منم تا تونستم سو استفاده كردم و تاب بازي كردم!