سلام
چارشنبه سوري خوش گذشت؟ به من كه خيلي البته اگه اين نسترن خانوم هم ميومد خيلي بهتر مي شد! مخصوصا كه وقتي به رضا گفتم احتمالاً نسي و نيلو هم ميان نصف ديناميتاش رو گذاشت كنار پنجره براي اونا!!! خلاصه كه خيلي خنديديم اين سينا رضا و من هم همش گير داده بوديم به همديگه و همش زير پاي هم ترقه مينداختيم!(بجز ما دريق از يك آدم باحال) دختر همون فاميلمون كه گفته بودم مسخره همش گوشش رو مي گرفت و سر ما 3 نفر جيغ و داد مي كرد كه نزنيد،گوشم درد گرفت و از اين چيزا البته من كه مي دونم دردش اين بود كه خودش هيچي نداشت منم به مامان گفتم به من چه خودم ترقه سفارش دادم مي خوام هم خودم بزنمشون(حدود 110 تا زدم)
راستي من الان تهرانم!!!!! كامپيوتر رو هم با خودمون آورديم! البته نه به همين راحتي ها با كلي پاچه خواري و تهديد به اين كه اگه نياريد من مي رم خونه عمه مينا اينا مي شينم و كامپيوترو تلفنشون رو به مدت 16 روز غصب مي كنم(حالا همه ي روزها به كنار شب عيد با بچه ها قرار داريم و من هم 3 نفر رو دعوت كردم نمي شه كه خودم نرم كه!)