ببينم اون كامنت رو واقعاً احسان و عشق گذاشته يا منو سر كار گذاشتيد؟؟؟؟؟؟
به هر حال با نگفتنم مجبور شدم براي كسايي كه اونموقع آن بودن توضيح بدم پس الان مي گم كه دوباره مجبور نشم همچين اتفاقي رو تعريف كنم. ماجرا از اين قرار بود كه:
ديروز توي سالن ورزش مسابقه ي بسكتبال بين دو تيم كوشش و سعادت دو بود. و ما هم كه جا براي ورزش نداشتيم اومديم نشستيم و مسابقه رو تماشا كرديم. تقريباً وسطهاي بازي بود كه گفتن بريد لباساتونو بپوشيد مرد مي خواد بياد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ما هم با كلي تعجب از اين كه چي شده رفتيم لباس پوشيديم كم كم شنيديم كه ميگن يكي از بچه هاي مدرسه ي كوشش كه براي تشويق اومده بوده از پله افتاده پايين! بالاخره معلوم شد كه بله دختره از پله با كمر افتاده و از همه بدتر اين كه اولش بيهوش شده و بعدش هم نمي تونسته پاش رو تكون بده و حتي شك كردن كه قطع نخاع شده باشه!!!!!!!!!!(اوهووووووووو اهووووووووووو) ما نفهميديم چي شد آخرش اما حسابي نگرانش شدم آخه اگه قطع نخاع شده باشه چي؟؟؟ يه عمر از كمر به پايين كلاً فلج ميشه حتي اختيار دستشويي رفتن خودش هم نداره(باز اهووووووووووووو اهووووو) و يه همچين چيزي حتي براي يه پير مرد يا پير زن هم وحشتناكه چه برسه به يه دختر دبيرستاني!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعدش هم معلمون كه كلي اعصابش از اين ماجرا خورد شده بود بيخودي با يه سري از بچه ها دعوا كرد (من و نسترن جزوشون نبوديم)
و به همين دليل بقيه كلي با ما لج كردن كه شما خود شيرينيد!!!!!!!!!(آخه ما چي كاره بيديم؟؟؟)
تو رو خدا دعا كنيد او دختره قطع نخاع نشده باشه
بدبخت پدرمادرش(اوهوووووووووووووووووووووو اوهووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو)