Saturday, February 08, 2003
من دو شبه خواباي عجيب غريب مي بينم! ديروز راجع به اوني كه پريشب ديده بودم نوشته بودم كه موقع پابليش كردن پاك شد و ديگه اكانت نداشتم كه دوباره بيام. حالا اونو كه ننوشتم هيچي ديشب باز يه خواب ديگه ديدم از اون عجيب تر و در عين حال خنده دار تر و باحال تر پس اول خواب اولمو ميگم:
توي مدرسه بوديم و مدرسه هم خيلي شلوغ پلوغ بود، يه سري آدمايي در حال رفت وآمد بودن كه تعداد خيلي كميشون برام آشنا بودن. منم داشتم برا خودم ميرفتم كه يه دفعه ديدم يه پسري داره با مديرمون در باره ي كامپيوتر صحبت مي كنه!(آخ اگه مدير ما رو مي شناختيد اين اصلاً سر از كامپيوتر در نمياره كه چه برسه بخواد راجع بهش بحث كنه) قيافه پسررو كه ديدم چشام گرد شد و يهو گفتم آآآيديـــــــن!!!!؟؟؟
كه اونم يهو گفت ااا سلام و با هم دست داديم حالا هي من مي گم آيدين دسمو ول كن الان مديرمون مي بينه به جاي اينكه دست منو ول كنه دستم و دستش رو پشتش قايم مي كنه !!! بعد هم يه سي دي از تو كيفش در مياره كه صبا بيا اينو ببين جديده!!!!!!!!!!!!!!!!!!هي من ميگم بابا بذار تو اون سي دي رو مگه مديرمونو نمي بيني؟ اونم سي دي رو مي ذاشت تو كيفش و بعد چند دقيقه دو باره در مي آوردو حرفشو تكرار مي كرد حالا منم دارم سكته مي زنم كه الان مديرمون مياد و باهام دعوا مي كنه و... ولي آيدين با خيال راحت داره حرف مي زنه و خوشوبش ميكنه!!!!!مديرمون هم انگار نه انگار كه چيز غير عادي ديده باشه مياد به آيدين يه چيزي ميگه و ....
خوب اين خاب اول بود فقط من نفهميدم تو اين خوابم آيدين چجوري به جاي دبي يا ديگه اگه ايران بود مشهد سر از قزوين در آورده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اين خوابو برا نسترن كه تعريف كردم كلي از خنده روده بر شد!
حالا خواب پريشب:
تو اين خواب تولد سعيده بيد ولي تولدش مختلط بود!!!!!!!!!!!!!!(تولد هر كي مختلط باشه تولد اين كه خودشم باحجابه كه مختلط نمي شه آخه)
حالا مختلط بودنش هيچي آيدين هم اونجا بود و بعد از چند دقيقه سهراب هم اومد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حالا آيدين انگار كه من سهرابو نميشناسم اومده ما رو به هم معرفي ميكه!!!!!!!!!!!!! بعدش هم دو تايي مي رن يه گوشه مي شينن و اصلاً هم تحويل نمي گيرن!!!!!!!
هنوز داشتم فكر مي كردم كه نسترنو صدا كنم بريم پيششون بشينيم يا نه كه با صداي بابا كه از تو اسپيكر داشت با مامان اينا حرف مي زد بيدار شدم.
خوب ديگه حالا ما رو تحويل نمي گيرين و مي رين يه گوشه تنها مي شينين!!!!!!!!!!!(اينجا يه اخم گنده)

PsycHo: Free Template Generator
Get FireFox!
XHTML Validator