ديشب
خيلي خوش گذشت جاي همتون خالي ! كجا خوش گذشت خوب همينجا توي نت رو مي گم اول كه زروان رو بعد از مدت ها آن گير آوردم كلي با هم چتيديم فقط يه بار حواسم نبود كه اونا اينجا نيستن و به جاي بود نوشتم بيد! كه بعدش مجبور شدم براش تو ضيح بدم(آخه اينا تو كانادا داوونه ندارن كه براشون بيد بيد كنه) يه كم بعدش
نويد اومد گفت من مي خوام خانوم كو چولو رو ببينم(آخه برايزروان وبكم روشن كرده بيدم)هي گفتم نه و آخرش براي اينكه مثلاً موضوع رو عوض كنم گفتم گاو مشتي گوليه چطوره؟گفت : مرد!!
انقدر گفت گاو مشتي گوليه غصه ي صاحبش رو كه تو اذيت كردي خورد و دق كرد واقعاً عذاب وجدان گرفتم و به مدت چند ثانيه وبكم رو روشن كردم بعد هم مثل هميشه وقتي كه كه اين گوليه رو گير ميارم شروع كردم به سوال پرسيدن(يادتونه اوايل اينجا بود كه داشتم هك مي شدم؟ اونموقع هم
نويد گفت چي كار كن كه نتونه كامل هكت كنه) خلاصه كلي چت كرديم و قرار شد امشب دوباره بياد آخه من امروز امتحان داشتم و زود رفتم(زود يعني حدود يه ساعت!)تو اين مدت زروان هم كه من رو ميديد هي مي پرسي داري با كي چت مي كني؟و از تو انتظار نداشتم و از اين حرفا گفتم مگه خودت با هيچكي چت نمي كني؟ گفت نه من باهاشون ميرم بيرون! خلاصه خيلي خنديدم.
راستي طبق نوشته ي پاييني و گفته ي نويد آقاي موحد(كلاغ سياه) از من و شما هم سالمترن و دليل بازي كردنشون با احساسات اين همه آدم رو من نمي دونم ، فقط مي دونم خودم با اين كه تازه چند روز بود وبلاگش رو مي خوندم وقتي اون خبر رو شنيدم چند روز شديداً دپرس بودم!