Sunday, October 27, 2002
ديروز نسترن زنگ زد كه صبا اون سي دي تصويري آريان رو كه هر دوتامون خيلي دنبالش گشته بوديم گير آوردم . اولش خوشحال شدم ولي بعد يادم افتاد كه سي دي خام ندارم
فرداش كه با نسترن رسيديم سر كوچه ديدم مامان هم با بابا اومده دنبالم و يه سي دي رنگي هم دستشه(قربون مامانم برم كه اينقدر به فكر منه)همونموقه دادمش نسترن و امروز تو مدرسه سي دي پخته رو ازش تحويل گرفتم! نسترن با كلي ادا و اصول سي دي رو گذاشت لاي دفترم كه مثلاً كسي نبينه همون موقع يكي الكي داد زد خانوم اومد و نسترن هم از حولش كه بره سر جاش بشينه زد دفتر رو انداخت كلي خنديديم اخه بعد از اون همه ادا اصول با دسته گل نسترن سي دي افتاد زير ميز و چند نفر ديدند البته اكثر كلاس ما بجر چند نفر كاملاً مورد اطمينانند حالا الان گذاشتم ديدمش و كمي كنف شدم آخه چند تا از اهنگهاي البوم مورد نظرم رو نداشت ولي عوضش كلي عكس خوب ميشه از توش در اورد!
PsycHo: Free Template Generator
Get FireFox!
XHTML Validator