چرا دروغ بگم؟ خوب نیستم. ولی دیگه کلافه نیستم.می شه گفت آرومم حتی. شاید اگه یه ساعت پیش می نوشتم می تونستم بگم خوبم. دلتنگم و می دونم که قراره از این هم دلتنگ تر بشم خیلی دلتنگتر. می دونم میاد شبا و روزایی که سرمو فرو کنم تو بالش و هق هق کنم. که از نگرانی از منتظر بودن بخوام سرم رو بکوبم به دیوار. ولی دیگه نمی خوام ازش حرف بزنم. حداقل فعلا. می گیرمش یه مرخصی کوچولو که زود تموم می شه. به همیشگی شدنش فکر نمی کنم. منتظر می مونم...